Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-02@22:34:42 GMT

چرا بی‌تفاوت شده‌ایم؟

تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۳۳۶۴۷

چرا بی‌تفاوت شده‌ایم؟

ایسنا/خراسان رضوی یک جامعه شناس معتقد است آن‌زمان که افراد جامعه احساس کنند که تک‌روی یا خودخواهی‌های فردی توسط دیگران، پاداش می‌گیرد و افراد احساس کنند مسئولیت‌پذیری اجتماعی چیزی نیست جز اینکه سرشان کلاه می‌رود، این مساله در جامعه تضعیف می‌شود به طوری که مسوولیت پذیری اجتماعی در سطح جامعه نیز کمرنگ می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حامد بخشی در گفت‌وگو با ایسنا در رابطه با مساله بی‌تفاوتی‌ اجتماعی اظهار کرد: بی‌تفاوتی اجتماعی ناظر به این ‌است که فرد نسبت به آنچه در امر جمعی او می‌گذرد و همچنین نسبت به محیط اطراف، بی‌تفاوت باشد و احساس مسئولیت نکند؛ ما ممکن است نسبت به‌ آنچه در محیط زندگی‌مان می‌گذرد یا نسبت‌ به آنچه بر سر اطرافیان‌مان می‌آید، بی‌تفاوت باشیم. 

وی ادامه داد: معمولا احساس مسئولیت اجتماعی در مقابل‌ بی‌تفاوتی اجتماعی قرار می‌گیرد، این موضوع امری چندان غریزی نیست که ما انتظار داشته باشیم افراد نسبت به آن به‌صورت خود به خود و فارغ از جامعه‌پذیری خاصی که در فرایند تعلیم و تربیت یا جامعه پذیری داشته‌اند، دغدغه‌مند باشند.

این جامعه‌شناس درخصوص احساس مسئولیت انسان درگروه‌های اولیه و ثانویه زندگی، تصریح کرد: انسان نسبت به گروه‌های اولیه پیرامون خود، مثل خانواده یا حلقه اطرافیان نزدیک، به دلیل کارکردهایی که این گروه‌ها داشته‌اند و موجب بقایش شده است، احساس مسئولیت کند. در حلقه‌های ثانویه زندگی که ناشی از زندگی‌های جمعی هستند، این احساس مسئولیت اجتماعی به صورت غریزی یا فطری وجود ندارد.

 بخشی با تاکید بر ایجاد احساس مسئولیت اجتماعی افزود: باید در فرایند جامعه‌پذیری، احساس مسئولیت اجتماعی درحلقه‌های ثانویه یعنی گروه‌های فرای ‌خانواده‌ و گروه‌های اولیه، همچون روستا، شهر و کشورشان ایجاد شود؛ لذا انتظار داریم در افرادی‌که چنین جامعه‌پذیری را نداشته‌اند، یعنی از ابتدا به آن‌ها آموزش داده نشده و این ارزش در آن‌ها درونی نشده است که نسبت به پیرامون و محیط اطراف خود حساسیت داشته ‌باشند، این بی‌تفاوتی اجتماعی را مشاهده کنیم؛ در واقع  در چنین شرایطی انتظار داریم که افراد در موقعیت‌ها، به فکر منافع فردی و حفظ بقای فردی خود باشند.

وی ادامه داد: به ‌دلیل ‌اینکه بقا یا بهزیستی اجتماعات بزرگ ناشی از چنین احساس مسئولیتی است، امروزه تلاش می‌شود که این امر در فرایند جامعه‌پذیری به نسل جدید آموزش و این ارزش درونی شود. زمانی‌که چنین جامعه‌پذیری‌ای انجام نمی‌شود یا توسط سایر عوامل یا شرایط ساختاری جامعه (مثلا قرارگرفتن افراد در یک رقابت کاملا فردگرایانه)، نگرشی در آنها ایجاد می‌شود مبنی بر اینکه تنها باید به فکر منافع فردی خود باشند و آنچه در شهرشان می‌گذرد به آن‌ها ارتباطی ندارد؛ در نتیجه اداره شهر، کشور یا جامعه به گونه‌ای‌ می‌شود که منافع جمعی جامعه به افراد برنمی‌گردد و یا اگر این‌طور باشد در آگاهی آن‌ها قرار نمی‌گیرد؛ آن‌وقت افراد دچار بی‌تفاوتی اجتماعی می‌شوند.

این جامعه شناس خاطرنشان‌کرد: قاعدتا هنگامی که جامعه دچار آنومی یا بی‌هنجاری شده و ساختارها و نظم اجتماعی دچار اختلال شود، آن‌زمان که افراد جامعه احساس کنند که تک‌روی یا خودخواهی‌های فردی توسط دیگران، پاداش می‌گیرد و مسئولیت‌پذیری اجتماعی چیزی نیست جز اینکه سرشان کلاه برود و برای جمعی که به فکر خود و منافع شخصی خود هستند، هزینه پرداخت‌کنند، مسوولیت پذیری اجتماعی تضعیف می‌شود و  ما سرایت این مساله را در سطح جامعه مشاهده خواهیم کرد.

بخشی در ادامه گفت: زمانی‌که انسان‌ها احساس می‌کنند اگر به فکر خودشان نباشند کسی به فکر آنها نیست یا نظم اجتماعی جامعه آنچنان از هم گسیخته که تنها افراد به این فکر می‌کنند که به اصطلاح گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند، جامعه مجموعه و توده غریقی می‌شود که هر یک تلاش می‌کند به صورت فردی و حتی با پایین کشیدن دیگران بتواند خود را زنده نگه دارد و بقای خود را حفظ کند. جامعه از هم‌گسیخته یعنی جامعه‌ای که نظم اجتماعی آن که مبتنی بر بازگشت مزایای جمعی، مزایای کنش جمعی و مسئولیت‌پذیری جمعی به افراد است، از دست رفته و افراد به سمت حفظ منافع فردی خود می‌روند.

وی در خصوص میزان بی‌تفاوتی‌ اجتماعی در بین زنان و مردان، خاطرنشان کرد: این بی‌تفاوتی اجتماعی چندان نمی‌بایست تفاوت‌های جنسیتی به صورت ذاتی داشته باشد، اما قاعدتا هر جنس،گروه و سنخی که بیشتر درگیر این تنازع بقا در جامعه باشد، بیشتر دچار این بی‌تفاوتی می‌شود. جوانانی که در سن کار هستند؛ یعنی هنوز موقعیت مستقری پیدا نکرده‌اند که از مزایای آن برخوردار شوند، همچنین از دوره نوجوانی و چتر حمایتی والدینی که موقعیت مستقر دارند به در آمده‌اند، قاعدتا بیشتر درگیر این چنین فضایی هستند و نسبت به این وضعیت بیشتر آسیب پذیر هستند.

پیامد بی‌تفاوتی اجتماعی از بین رفتن مزایای زندگی اجتماعی است

این جامعه شناس با بیان اینکه یکی از اصلی‌ترین آسیب‌های بی تفاوتی اجتماعی از بین رفتن مزایای زندگی اجتماعی است، ادامه داد: ما انسان‌ها به خاطر مزایایی که زندگی جمعی برایمان دارد در جامعه زندگی می‌کنیم؛ یعنی در واقع ما هزینه‌ای پرداخت می‌کنیم برای زندگی جمعی و به هنجارها و ارزش‌های جمعی به خاطر مزایای زندگی جمعی تن می‌دهیم و اگر این مزایا را برای ما نداشته باشد یا به هر میزان کم شود، قاعدتا ما بیشتر دچار بی‌تفاوتی اجتماعی می‌شویم.

بخشی در رابطه با راهکارهای کاهش بی‌تفاوتی اجتماعی در جامعه افزود: راهکار کاهش بی‌تفاوتی اجتماعی در درجه اول بازگرداندن نظم اجتماعی به جامعه است که باعث شود افراد حداقل مشاهده نکنند و اینگونه نباشد که احساس کنند، کنش‌های خودخواهانه منجر به نفع بیشتری نسبت به کنش‌های دگرخواهانه می‌شود. گام دوم جامعه‌پذیری و اقدامات تربیتی برای فرهنگ‌پذیری اجتماعی در نسل به ویژه جوان است.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی اجتماعی مسئولیت پذیری اجتماعی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی ورزشی استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها استانی علمی و آموزشی زنجان استانی سیاسی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی ورزشی استانی فرهنگی و هنری احساس مسئولیت اجتماعی بی تفاوتی اجتماعی پذیری اجتماعی جامعه پذیری نظم اجتماعی جامعه شناس احساس کنند بی تفاوت گروه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۳۳۶۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟

فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شده‌ترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.

قسمت اول گزارش فرارو با عنوان "آیا صدام حسین واقعا "دیوانه خاورمیانه" بود منتشر شد. در گزارش اول به بررسی نظرات مورتون پست درباره صدام پرداخته شد. در ادامه قسمت دوم گزارش را می‌خوانیم:

دیدگاه‌های روانکاوانه دیگر درباره صدام

از دیگر روانشناسانی که به بررسی ویژگی‌های روانی صدام پرداخته اند می‌توان به "اوبری ایملمن" دانشیار روانشناسی در دانشگاه سنت جانز در امریکا اشاره کرد.

از دید او صدام حسین را می‌توان از نظر روانکاوانه در قالب سندرم "خودشیفتگی بدخیم" توصیف کرد. مولفه‌های اصلی این سندرم خودشیفتگی بیمارگونه، ویژگی‌های ضد اجتماعی، ویژگی‌های پارانوئید و پرخاشگری بدون محدودیت است.

او در این باره نوشته است: "صدام حسین خودشیفتگی بیمارگونه را از خود نشان می‌دهد الگویی شخصیتی که با بزرگ نشان دادن بیش از اندازه خود و اعتماد به نفس بیش از حد شناخته می‌شود تا حدی که فرد را از همدردی با درد و رنج آنان ناتوان می‌سازد. افراد دارای این ویژگی‌ها عاری از همدلی و رنج انسانی هستند که به آنان اجازه می‌دهد تا به همان راحتی که می‌خواهند دشمنان خود را وحشیانه حذف کرده و علیه مردم خود دست به جنایت بزنند".

او می‌افزاید: "چنین رهبران بی پرنسیب (فاقد اصول) و خودشیفته‌ای با احساس غرور و خودپسندی‌ای که دارند نسبت به رفاه و آسایش حال دیگران بی تفاوت هستند. آنان میل به استثمار دیگران را دارند و یا دست کم انتظار دارند از سوی دیگران برسمیت شناخته شده یا مورد توجه ویژه قرار گیرند بدون آن که مسئولیت‌های متقابلی را بپذیرند. نادیده گرفتن حقوق دیگران و گرایش به نادیده گرفتن قرارداد‌ها در آنان دیده می‌شود. آنان اعمال متهورانه را با خیال پردازی‌های گسترده و تعصبات صریح توجیه می‌کنند. این نظر توصیفی این عده ممکن است به عنوان افراد فاقد "سوپرایگو"* (فراخود) توصیف شوند که نشان دهنده بی وجدان بودن و بی اخلاق بودن در قبال سایرین است. این افراد، غیر وفادار و استثمارگر ویژگی‌های مشترکی با شیادان و شارلاتان‌های جامعه دارند. آنان نسبت به قربانیان شان کینه توز بوده و آنان را تحقیر می‌کنند. آنان در شیوه‌های نفوذ اجتماعی مهارت دارند.

آنان به بیگناهی تظاهر می‌کنند و در فریب دادن مکارانه دیگران با جذابیت و زرنگی شان مهارت دارند. جهت گیری اصلی آنان خیانت کردن به دیگران است و استدلال شان این است: "پیش از آن که آنان با شما این گونه رفتار کنند شما با آنان این گونه رفتار کنید". آنان با سبک حیله گرانه شان مدام درمحاسبات شان نقشه کشیده و دیگران را دستکاری می‌کنند. آنان خودمحور هستند نسبت به نیاز‌ها و حقوق دیگران بی تفاوت بوده و در شکار افراد ضعیف و آسیب پذیر مهارت دارند. آنان فاقد احساس گناه واقعی هستند و وجدان اجتماعی اندکی دارند و اصولا فرصت طلبانی هستند که از فریب دادن سایرین لذت می‌برند و به دلیل سهل اغوا شدن سایرین آنان را تحقیر می‌کنند".

ایملمن در ادامه تحلیل خود درباره ویژگی‌های روانی صدام به ویژگی‌های "ضد اجتماعی" (سایکوپاتیک) در او پرداخته و می‌نویسد:" وجدان اجتماعی ضعیف افراد خودشیفته بدخیم اساسا توسط منفعت شخصی اداره می‌شود. رهبر خودشیفته بدخیم همچون صدام با انگیزه‌های قدرت و خود بزرگ بینی هدایت می‌شود. با این وجود، غیر اخلاقی بودنش به او اجازه می‌دهد تا از عقاید اصولی و اعتقادات عمیق دیگران (برای مثال از ارزش‌های مذهبی یا شور ملی) برای تحکیم قدرت خود سوء استفاده کند.

مواجهه چنین افرادی با تهدید مجازات منصرف شان نمی‌کند. آنان به شکل منحصر بفردی در برابر انگیزه‌های اقتصادی، تحریم‌ها یا هر فشار دیگری که فاقد زور و استفاده از قوه قهریه باشد مقاومت می‌کنند. آن‌ها دارای ویژگی‌های ضد اجتماعی و اساسا حریص هستند. آنان احساس می‌کنند زندگی حق شان را به آنان نداده و دیگران سهمی بیش از حق شان دریافت کرده اند. بنابراین، حسادت میل به انتقام جویی در وجودشان برانگیخته می‌شود و آرزوی گرفتن چیزی را دارند که از آن محروم شده اند. از دید آنان تنها با در اختیار داشتن قدرت می‌توان به این حق دست یافت".

ایملمن اشاره می‌کند در پس‌نمایی بزرگ‌تر از شخصیت رهبرانی چون صدام ذهنیت پارانوئیدی و باور آنان به تحت محاصره قرار گرفتن وجود دارد و به همین خاطر چنین افرادی منزوی هستند. او می‌نویسد: "افرادی که در رأس قدرت هستند و دچار خودشیفتگی بدخیم و پارانوئیدند، تشنه قدرت، بی اعتماد و کینه توز نسبت به سایرین و هم چنین به شدت حسود هستند. آنان جنگ طلب بوده و میل بیرحمانه‌ای برای انتقام از دیگران و پیروز شدن بر آنان دارند. آنان بدخواهی‌ای که درون خود احساس می‌کنند را به دیگران نسبت می‌دهند. باور‌های آزاردهنده آنان ممکن است ابعادی تقریبا هذیانی به خود بگیرد. ویژگی بارز پارانویای بدخیم جهت گیری شدید نسبت قدرت و نیاز همزمان به مقاومت در برابر همه تاثیرات خارجی است.

این افراد سرسختانه به استقلال و اعتقاد به ارزش شخصی خود می‌چسبند. آنان انتقاد از خود را دارای انگیزه بدخواهانه به منظور تضعیف عزت نفس و خنثی کردن استعداد‌های شان و تسلیم شدن در مقابل اراده دیگران قلمداد می‌کنند. این رهبران امتیازات کمی می‌دهند و تمایل دارند تا جایی که لازم است خشونت را تشدید کنند و تا زمانی که دیگران تسلیم نشوند از تسلیم شدن خودداری می‌کنند. با این وجود، این رهبران بدخواه محدودیت‌ها پیش روی شان برای دستیابی به جاه طلبی‌های شان را تشخیص می‌دهند".

همانندی‌های روانی صدام با هیتلر

فردریک ال کولیج" و "دنیل ال سگال" پژوهشگران دانشگاه کلرادو با انجام پژوهشی که در نشریه روانشناسی نظامی در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد به این نتیجه رسیدند که صدام بسیاری از مولفه‌های اختلال شخصیتی "آدولف هیتلر" را داشته اگرچه از نظر آنان ویژگی سادیستی (دگرازار گرایانه) در صدام قوی‌تر از هیتلر بوده است. آنان در مقاله خود در این باره نوشته اند: "به نظر می‌رسد که یک مجموعه اختلال شخصیتی تحت عنوان چهار بزرگ برای این دو دیکتاتور وجود داشته و آنان سادیست، ضد اجتماعی، پارانوئید و خودشیفته بودند. هم چنین مشخص شد که صدام احتمالا برخی از صفات یا ویژگی‌های اسکیزوفرنی پارانوئید که در آن ذهن بیمار با واقعیت منطبق نیست را داشته است. پیامد‌های دیپلماسی و مذاکره با افرادی با چنین مشخصات شخصیتی این گونه بیان می‌شود:"او مردی خطرناک با تسلیحات خطرناک است".

آنان می‌افزایند: "افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید به طور فراگیر نسبت به دیگران بی اعتماد و مشکوک هستند و انگیزه‌های دیگران را معمولا بدخواهانه تفسیر می‌کنند. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً تصور می‌کنند که افراد دیگر از آنان سوء استفاده می‌کنند، به آنان آسیب می‌رسانند یا آنان را فریب می‌دهند حتی اگر هیچ گونه شواهدی برای حمایت از این دیدگاه شان وجود نداشته باشد. آنان در مورد وفاداری و امانتداری دوستان و اطرافیان شان دچار سوء ظن هستند. این الگو قطعا با شخصیت صدام انطباق دارد.

جلسه معروف او در سال ۱۹۷۹ میلادی با حضور نخبگان حزبی و مقام‌های ارشد شاهدی قوی است که نشان می‌دهد او دچار پارانویا بود. در آن جلسه او در حال سیگار کشیدن است و بیش از ۲۰۰ مقام عراقی در حال گوش دادن به سخنان اش هستند. او اعلام می‌کند که خائنانی در میان آنان هستند و دستور بازداشت شان را صادر می‌کند. او در آن جلسه اغلب می‌خندد و لبخند می‌زند. اعضای حزب به عنوان خیانتکار معرفی شده و به طور علنی تحقیر شده و برای اعدام از صفوف دیگر اعضا بیرون کشیده می‌شوند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی نسبت به دیگران دچار بی اعتنایی فراگیر هستند و مرتبا حقوق آنان را زیرپا می‌گذارند و نسبت به اقدامات آسیب زای خود برای دیگران احساس گناه نمی‌کنند. هم چنین، افراد خودشیفته ای، چون هیتلر و صدام همدلی کمی با دیگران دارند و یا اصولا احساس همدلی‌ای با سایرین ندارند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت سادیستی دارای الگوی فراگیر رفتار ظالمانه، تحقیرآمیز و پرخاشگرانه هستند. آنان از رنج روحی و جسمی دیگران لذت می‌برند، دروغ می‌گویند و به دیگران آسیب می‌رسانند و یا با استفاده از ایجاد ارعاب دیگران را وادار به انجام خواسته‌های خود می‌کنند. سادیست‌ها از ظلم یا خشونت فیزیکی به منظور تسلط بر یک رابطه استفاده می‌کنند و کنترل‌های رفتاری ضعیفی دارند. از این رو نیز نمونه‌های فراوانی در زندگی و اقدامات صدام نشان دهنده وجود این گونه اختلالات شخصیتی است. افراد پارانوئید اغلب بی اعتمادی و سوء ظن خود را به دیگران القا می‌کنند که هسته اصلی شخصیت و سازوکار دفاعی مرکزی آنان است. آنان از طریق فرافکنی تهمت آمیز و بدخواهانه خود به دیگران تهدید‌هایی را در جایی ایجاد می‌کنند که ممکن است قبلا وجود نداشته باشد.

درمان بیماران پارانوئید به شکلی غیرعادی دشوار است. با این وجود، افراد پارانوئید اغلب به طور شهودی به برخی افراد بیش از دیگران اعتماد دارند. در مذاکرات اولیه با صدام بر سر تسلیحات کشتار جمعی او احتمالا به برخی از مقام‌های دولتی بیش از دیگران اعتماد داشته است مانند اعتماد بیش‌تر به ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در مقایسه با اعتماد کم‌تر به عبدالله  ولیعهد عربستان سعودی یا اعتماد بیش‌تر به کالین پاول وزیر امور خارجه امریکا در مقایسه با اعتماد کم‌تر به جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا. معدود مقام‌های ارشد جهان که صدام ممکن بود برای مذاکره به آنان اعتماد پیدا می‌کرد باید صاحب قدرت می‌بودند.

افراد پارانوئید به افراد ضعیف اعتماد ندارند. ویژگی‌های ضد اجتماعی صدام عدم همدلی با دیگران، انتقام جویی و نترس بودن او در برابر تحریم‌ها و مجازات‌ها همگی باعث می‌شدند که مذاکرات با او فوق العاده دشوار شود. به نظر می‌رسید که صدام به نادیده گرفتن نظر بازرسان تسلیحاتی افتخار می‌کرد. این رفتار تا حد زیادی ناشی از الگوی شخصیت ضداجتماعی او بود. کاملا قابل پیش بینی بود که صدام به بازرسی تسلیحاتی بازرسان به عمثابه یک میدان نبرد می‌نگریست. انگیزه‌های او بدون شک ایجاد خشم و تحقیر بازرسان خارجی بود".


گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

منابع:

Coolidge, Frederick L. , Segal Daniel L. (۲۰۰۷) , Was Saddam Hussein Like Adolf Hitler? A Personality Disorder Investigation, Military Psychology.

Immelman, Aubrey (۲۰۰۳) , The Psychological Profile of Saddam Hussein, Unit for Study of Personality in Politics.

Post, Jerrold M. (۱۹۹۱) , Saddam Hussein of Iraq: A Political Psychology Profile, Political Psychology, Vol.۱۲, No.۲, pp. ۲۷۹-۲۸۹

دیگر خبرها

  • بازار هیپنوتیزم در شبکه‌های اجتماعی/ هیپنوتیزم چیست و اصلا فایده‌ای هم دارد؟
  • نام‌نویسی افراد تحت تکفل بیمه‌شدگان تامین اجتماعی «غیرحضوری» شد
  • توصیه دادستان کل کشور درباره نحوه اجرای طرح نور فراجا
  • اتریوم و کاردانو چه تفاوتی دارند؟
  • آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
  • دسترسی کودکان فرانسه به گوشی و شبکه اجتماعی محدود شود
  • داستان روز اول (6+4 نکته درباره جامعه پذیری کارکنان در سازمان)
  • احساس امنیت، پایداری واحدهای اقتصادی را به‌دنبال دارد
  • واکاوی گرایش‌های ضد اسرائیلی «نسل زِد» در آمریکا
  • تنهایی می‌تواند زندگی بازماندگان سرطان را کوتاه کند